ساعت ۹و۳۰ دقیقه شب بود که رفتم رمز دومو فعال کنم! نشد! 

موقع برگشت از یه کوچه تاریک و خلوت که صدای قدم های خودمو میشنیدیم اومدم. 

وسطای تو تاریکی پشت درخت دوتا جوون بودن که کلاه گذاشته بودن و داشتن سیگار دود میکردن 

دستامو تو جیبای سویشرتم مشت کردم . چند قدم جلوتر وقتی از بین دوتا تیر چرتغ برق رد شدم 

سایمو نگاه کردم که به فاصله کمی ازش یه سایه دیگه هم دیده میشد! 

دروغ چرا؟! ترسیدم :-/ یه لحظه تو ذهنم اومد که حتی اگر ترسیدی، ترستو بروز نده! 

 خیلی سریع برگشتم و خیلی بلند گفتم پپپِخخخ ! عین گربه که پخ میکنی دو قدم رفتن عقب و افتادن! 

برگشتم و سریعتر خودمو رسوندم سر کوچه . 

شاید هنوزم ترسیدم :-/ اما باحال بود :))

یه جمله یادمه که میگفت: تو کارت بهترین باش! حتی اگر میشی، ی شو که بانک میزنه که ِ کفشِ مسجد!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ رسمی امیر حسین ظهیری شرکت مهندسی نوآوران تحقیق تجهيزات اداري و خانگي عکس جالب گلبرگ یاس بامن قدم بزن... حرفه ي معلمي رها دانلود دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. گارانتی امروز